دریکی از روزهای خوب بهاری درصبح زود در یکی از روستاهای خوب شمال درحالی که زیر لحاف گرم و نرمی که مادربزرگ با دستان پرمهرش دوخته بود با صدای آواز پرندگان و نسیم بهاری که از لا به لایه درختان به شیشه ی پنجره ی اتاقم برخورد می کرد،از خواب بیدار شدم و شتابان با شادی به سمت پنجره ی اتاق رفتم و پنجره را گشودم و با دمی محکم بوی جنگل و گل های روستا و هوای تازه را وارد ریه هایم کردم و بالبخند به خورشیدتابان بالای سرم سلام گفتم و با شورو شوق جوانی به سمت حیاط خانه رفتم و از آب چشمه ی بالای کوه که شیرینی و ناب بودن آب معدنی تازه که زبان زد همه ی شهرو روستا است که جوی روان آن از حیاط خانه ی ما نیز گذر می کند،به صورت خود پاشیدم و باانژی مثبتی که از همه ی زیبایی های اطراف و طبیعت و هوای خوب گرفتم روزم را شروع کردم درحالی که هم چنان لبخند برلب هایم نقش بسته بود و قصد جداشدن از لب هایم را نداشت.

کپی بدون ذکر منبع حرام است.نظر یادت نره

انشا درباره اگر معلم نگارش بودم پایه هشتم

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا پایه هشتم درباره تصویر سازی با موضوع جنگلبان

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشا در مورد "بارکج به منزل نمی رسد"

انشا درمورد کلاغ

ی ,روستا ,پنجره ,هایم ,های ,سمت ,رفتم و ,پنجره ی ,که از ,و با ,و هوای

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پاورپوینت کتاب آزادی انسان شهید مطهری کارورزي سرا اینجا همه چی هست دانلود فایل های کمیاب هشی (خورشید) چگونه اثر لقمه حرام را از بین ببریم ارزان سرا اندَر زِنامه روانشناسی , علوم تربیتی , کودکان کم توان ذهنی محمد صادق زرگری دکترای مدیریت اجرایی - مبحث مدیریت راهبردی